زندگی با مسیح چه زیباست !
پس او به عقب متمایل شد و بر سینه عیسی تکیه کرد …
همیشه وقتی این آیه را در انجیل یوحنا می خواندم، حسی در قلبم موج میزد ، احساسی از حسرت وتحسین.

تحسین برای یوحنا ، یک جور حس ” خوش به حالی “. با خود می اندیشیدم که : خوش به حالش چه فرصت بزرگی داشت که سرش را روی سینه عیسی تکیه زده بود. سینه عیسی یعنی “سینه خدا”!!!
حتما” یوحنا می توانست صدای ضربان قلب مسیح را بشنود که با هر طپشی می نواخت :” دوستت دارم”.
چون خود یوحنا در آیات بالاتر می نویسد: یکی از شاگردان، که عیسی دوستش می داشت، نزدیک به سینه او تکیه زده بود. یوحنا 23:13
  اما عشق مسیح فقط مختص به یوحنا نبود. این یک امتیاز خاص برای یوحنا نبود ولی چرا او در انجیلش به آن اشاره می کند
چون یوحنا “قلب عیسی ” را شناخته بود . او قلب خداوند را مکاشفه کرده بود و این را بی تردید می دانست برای همین نزدیک به سینه او نشسته بود و در سخت ترین شب زندگیش یعنی “شب صلیب” در حالیکه عیسی دشوارترین تعلیمات را به آنها می داد و تاریک ترین لحظات زندگیشان آغاز می شد، او همچنان نزدیک سینه مسیح نشسته بود و بر امن ترین جای دنیا
تکیه زده بود. من همیشه حسرت این لحظه را می خوردم . با خودم فکر میکردم :” خوش به حال یوحنا ! چقدر به عیسی نزدیک بود. ای کاش می شد من هم سرم را روی سینه عیسی بگذارم وجواب سئوالم را از او بپرسم.
تا اینکه در یکی از تاریک ترین و سخت ترین لحظات زندگیم، در زمانی که انگار همه دنیا ضد من و خانواده ام برخاسته اند در شب وحشت واضطراب، وقتی که من و دخترانم در سفری پرمخاطره از همسرم جدا شدیم و بی پناه و غریب  ماندیم در حالیکه فرزندانم اشک می ریختند و از من میخواستند تا کاری بکنم تا پدر سلامت به نزدشان بازگردد ومن بی پناه تر از همیشه در حالیکه در اندیشه فردایی مبهم و تاریک بودم و با اشک دختران مضطرب و گریان را تسلی می دادم، شروع به خواندن مزامیر برای آنان کردم و وعدههای خداوند را با صدای بلند به آنان یادآوری میکردم تا اینکه هر دو خوابشان برد.
در همان حال که از فرط خستگی و درماندگی کف اتاق نشسته بودم ، اطمینانی در من ایجاد شد . اول برایم ملموس نبود اما
کم کم این اطمینان قلبم را گرم کرد ودریافتم که حضوری شیرین و آرام و قدرتمند در کنارم است.
خداوندا! من هم آنشب صدای ضربان قلب تو را شنیدم که برای من و دخترانم می تپید. صدایی که می گفت :” فرزند ، نترس.
دوستت دارم . من اینجا هستم در کنار تو و تو سرت را بر سینه من تکیه زدی. چشمانت را باز کن و حضور مرا در کنارت
ببین.”
حالا من هم این آیه از کلام را زندگی می کنم که : یکی از شاگردان، که عیسی دوستش می داشت، نزدیک به سینه او تکیه زده بود. انجیل یوحنا 23:13
شکرت می کنم ای خداوند که در لحظات سختی ودرد در کنارم هستی.و اجازه دادی تاحضور زنده و قیام کرده تو را حس کنم.
حالا دیگر در حسرت یوحنا نیستم بلکه در اطمینان حضور تودر یکی از سخت تر زمانهای زندگیم هستم. ایمان دارم که سرم را به سینه خداوند قیام کرده از مرگ تکیه زده ام .اطمینان دارم که مهربانترین قلب دنیا برای من می تپد. “قلب عیسی” !
قلب خدا که قلب مرا حس می کند و می گوید :
“اما تو ای اسرائیل بنده من و ای یعقوب که تو را برگزیده ام و ای ذریت دوست من ابراهیم، که تو را از اقصای زمین گرفته تو را از کرانه هایش خوانده ام و به تو گفته ام تو بنده من هستی ، تو را برگزیدم و ترک ننمودم ، مترس زیرا که من با تو هستم و مشوش مشو زیرا من خدای تو هستم! تو را تقویت خواهم نمود والبته تو را معاونت خواهم داد وتو را به دست راست عدالت خود دستگیری خواهم کرد. اینک همه آنانی که با تومعارضه نمایند ناچیز شده ، هلاک خواهند گردید.آنانی را که با تو مجادله نمایند جستجو کرده نخواهی یافت و آنانی که با تو جنگ کنند نیست ونابود خواهند شد. زیرا من که یهوه خدای تو هستم
دست راست تو راگرفته و به تو میگویم: مترس زیرا تو را نصرت خواهم داد. ای کرم یعقوب و ای شرذمه اسرائیل مترس زیرا خداوند و قدوس اسرائیل که ولی تو می باشد می گوید : من تو را نصرت خواهم داد. اینک تو را گردون تیز نو دندانه دار خواهم ساخت و کوهها را پایمال کرده ، خرد خواهی نمود وتلها را مثل کاه پراکنده خواهی ساخت . آنها را خواهی افشاند
وباد آنها را برداشته، گردباد آنها را گراکنده خواهد ساخت.لیکن تو از خداوند شادمان خواهی شد و به قدوس اسرائیل فخر خواهی نمود. اشعیا 41 : 8_16شیوا
            
    آمین!
 شیوا
21.5.2011