چه تعريف جامعي براي بند و اسارت مي توانيم داشته باشيم ؟

اسارت از هر نوع آن بيشتر به معني : در بند بودن يا در چهار چوبي گرفتار شدن و در قفس بودن است .  مي تواند گاها به معني در محدوديت قرار گرفتن نيز باشد .

در همين ابتدا اشاره به انواع آن كرديد ، آيا اسارتها متفاوت هستند ؟

بله اسارتها متفاوت هستند .
• اسارت هاي جسمي كه مربوط به بدن و اجزا بدني ما مي شود .  گرچه خيلي از خواسته ها و احتياجات بدني ما طبيعي است ، اما اميال جسم و بدن ما مي تواند ما را به اسارت و بند بكشد ، به عنوان مثال غذا خوردن طبيعي است اما پر خوري نوعي اسارت است .  اصولا افراط در هر چيزي  اسارت مي آورد . هر چيزي كه ازش سير نشويم اسيرش هستيم ،  حتي اسير نگاه كردن .

امثال سليمان 30 : 15 – 16
15 در دنيا چهار چيز مثل‌ زالوست‌ كه‌ هر چه‌ مي‌خورد سير نمي‌شود: 16 دنياي‌ مردگان‌، رحم‌ نازا، زمين‌ بي‌آب‌، آتش‌ مشتعل‌ .

جامعه 1 : 8   ب
چشم از ديدن سير نمي شود و گوش از شنيدن مملو نمي گردد .

غزل غزلها 7 : 5
سرت‌ مانند كوه‌ كَرمَل‌ افراشته‌ است‌ و گيسوانت‌ به‌ لطافت‌ اطلس‌اند. حلقه‌هاي‌ موهايت‌ پادشاهان‌ را اسير خود مي‌سازد .
ما تا زماني كه در اين جسم هستيم در انواع اسارتها و بندها ، گرفتار هستيم .

• اسارتهاي روحي و رواني ، كه مربوط به آسيب هاي روحي و رواني مي شود كه اكثرا در  زمان بچگي اثر گذاشته و يا در مسير زندگي به طور مخصوص در شكست هاي عشقي و مالي و غيره كه انسان را اسير ياس و نا اميدي مي كند .

• اسارت هاي اجتمايي كه البته بستگي دارد در چه اجتماعي زندگي مي كنيم و در چه رسم و رسوماتي قرار داريم .  مثلا اسير عقايد اجتمايي براي مرد سالاري و غيره ..

• اسارتهاي سياسي كه باز بستگي دارد در چه جامعه و كشوري زندگي مي كنيم .  افراد بدون اينكه بدانند جريان چيست ممكنه اسير عقايد سياسي افراد ديگر بشوند . مثلا خانواده سياسي است و بچه هم ناخواسته قدم در آن مي گذارد .

• اسارت هاي مذهبي كه انسان را اسير رسم و رسومات و قوانين سنگين مذهبي و انسان مي كند و از اصل مطلب يعني خدا دور مي سازد .

• و اسارت هاي ارثي كه در رابطه با مسايل اخلاقي و رفتاري و كرداري والدين و خصوصيات ژنتيكي به فرزندان مي رسد .

عامل اسارت چيست و چي مي تونه باشه ؟
خيلي چيزها براي در بند گرفتن و اسير ساختن ما دخيل هستند ، مهمترين آن به قول كلام خدا عدم معرفت و يا شناخت از خدا و كار او است .

اشعيا 5 : 13
بنابراين قوم من به سبب عدم معرفت اسير شده اند و شريفان ايشان گرسنه و عوام ايشان از تشنگي خشك گرديده .

اينكه فقط بدانيم خدايي است ورحيم و مهربان است درد ما را چاره نمي كند و خدا هم خودش مي داند كه اين كار نخواهد كرد براي همين اين مهر و مهرباني در ميان ما در تجسم عيسي مسيح مي آيد و محبت آزاد بخش خود را نشان مي دهد ، براي همين عيسي مسيح اين چنين مي كويد :

لوقا 4 : 18   ( اشعيا 61 : 1 )
روح خداوند بر من است، زيرا كه مرا مسح كرد تا فقيران را بشارت دهم و مرا فرستاد، تا شكسته دلان را شفا بخشم و اسيران را به رستگاري و كوران را به بينايي، موعظه كنم و تا كوبيدگان را آزاد سازم .

پس با اين توضيحات اسارت و در بند بودن خيلي ضرر آوره و ميتونه صدمه بزنه ؟

اگر از اسارت هايمان آزاد نشويم  نه فقط خود ضرر خواهيم ديد بلكه به ديگران نيز آسيب خواهيم زد .  يك حركت اخلاقي نادرست از اسارت هاي خانوادگي مي تونه تلخي براي آن خانواده بوجود بياورد .
آيا كلام خدا در رابطه با اسارت صحبت مي كند ؟

كلام خدا در اين رابطه حرف هاي زيادي براي گفتن دارد .
اولا آنرا بردگي مي داند ، اصولا هر چيزي كه ما را اسير خود بسازه ما را برده و بنده و غلام همان چيز ميسازه :
2 پطرس 2 : 19
و ايشان را به آزادي وعده مي دهند و حال آنكه خود غلام فساد هستند، زيرا هر چيزي كه بر كسي غلبه يافته باشد، او نيز غلام آن است .
و براي همين يكي از تنبيهات خدا براي قوم ناشنوا و نامطيع خود ، فرستادن آنها به اسارت بود :

ارميا 29 : 14
و خداوند مي گويد كه مرا خواهيد يافت و اسيران شما را باز خواهم آورد. و خداوند مي گويد كه شما را ازجميع امّت ها و از همه مكان هايي كه شما را در آنها رانده ام، جمع خواهم نمود و شما را از جايي كه به اسيري فرستاده ام، باز خواهم آورد .

حتي در مورد ايران نيز چنين مي كويد :

ارميا 49 : 39
ليكن خداوند مي گويد: در ايّآم آخر اسيران عيلام را باز خواهم آورد .

موضوع اين است كه خدا مايل است كه ما را از اسارت هايمان آزاد سازد اما آيا ما مي خواهيم آزاد شويم ؟

در ثاني خدا و كلام او ما را تشويق به آزاد شدن از اسارت و بند مي كند :

اشعيا 42 : 7
تا چشمان كوران را بگشايي و اسيران را از زندان و نشينندگان در ظلمت را از محبس بيرون آوري .

چطور مي توانيم از اسارت آزاد شويم ؟

اگر متوجه شديم كه در بند و اسارت هستيم ، آنگاه قدم براي آزادي را برداشته ايم .  جالب اين است كه ما با قدرت خودمان نمي توانيم آزاد شويم :

روميان 7 : 23 – 24
23و24و25 اما چيزي در عمق وجودم ، در طبيعت نفساني من هست كه با فكرم در جنگ و جدال مي باشد و در اين مبارزه پيروز مي شود و مرا برده گناه مي سازد، گناهي كه هنوز در درون من وجود دارد. در فكرم اراده مي كنم كه خدمتگزار از جان گذشته خدا باشم ، اما مي بينم كه هنوز اسير گناه هستم . پس مي بينيد كه من در چه حال زاري هستم : طبيعت جديد من به من امر مي كند كه اعمالم پاك و خوب باشد، اما آن طبيعت كهنه كه هنوز در من است ، بسوي گناه كشيده مي شود. واي كه در چه تنگناي وحشتناكي گرفتار شده ام ! چه كسي مي تواند مرا از چنگ اين طبيعت مرگبار آزاد كند؟ خدا را شكر، اين كار را خداوند، عيسي مسيح انجام مي دهد .

براي همين به ما از طرف خداوندمان عيسي مسيح قدرت داده شده است تا بر اسارت پيروز شويم :
اين قدرت از كجا مي آيد ، از پيروزي خداوندمان بر موت . موت و مرگ اسارت ابدي است پس اگر كسي بتواند بر آن پيروز شود مي تواند اسيران را آزاد سازد :
مزمور 102 : 20
تا ناله اسيران را بشنود و آناني را كه به موت سپرده شده اند آزاد نمايد.
چطور :
اعمال رسولان 2 : 24
كه خدا دردهاي موت را گسسته، او را برخيزانيد زيرا محال بود كه موت او را در بند نگاه دارد .

براي مبارزه با اين اسارت احتياج به اسلحه داريم :
2 قرنتيان 10 : 4- 5
4 زيرا اسلحه ما جسماني نيست بلكه نزد خدا قادر است براي انهدام قلعه ها،
5 كه خيالات و هر بلندي را كه خود را به خلاف معرفت خدا مي افرازد، به زير مي افكنيم و هر فكري را به اطاعت مسيح اسير مي سازيم .

افسسيان 4 : 8
بنابراين مي گويد: «چون او به اعلي عليّيّن صعود نمود، اسيري را به اسيري برد و بخششها به مردم داد .

وقتي كه مسيح در ماموريتي كه داشت پيروز شد به مكان اصلي خود برگشت ، او آن‌ چيزهايي‌ را كه‌ پيشتر ما را اسير خود مي‌ساختند يعني‌ گناه‌ و مرگ‌ و ابليس‌، را به‌ اسارت‌ خود در آورد و ما را آزاد ساخت‌. مسيح‌ بر اسارت‌ پيروز شد و با اين‌ كار، آزادي‌ را به‌ ما هديه‌ فرمود .

نتيجه اي كه از اين بحث مي گيريم اين است كه :
اسارت ما را از جايگاه اصلي دور ساخته است و ما را به بندگي كشانده است .
اما پيغام شيرين و آزاد بخش اين است كه خداوند ما عيسي مسيح مي تواند ما را قدرت ببخشد تا بر اسارت هاي خود پيروز شويم و به جايگاه اصلي خودمان ما را برگرداند .

 .